اما درهمین اتفاق خوب موضوعات دردناکی وجود دارد که نگرانیهایی را بهدنبال دارد؛ نگرانی از اینکه آوازهای بخشیهای ترکمن از بین برود و نوازندههای این بخش از سرزمینمان برای زندگی کردن رو به خواندن ترانههایی بیاورند که مسئولان موسیقی برای مبارزه با آن شعار میدهند و عروسیهای ترکمنها نه با نوای دوتار بلکه با گیتار و ارگ جشن گرفته شود؛ همان اصواتی که شاید در دیگر مناطق ایران و شهرهای بزرگ نیز به گوش میرسد.
خیلی دردناک است که ببینید نوازنده سورنا در پی پیدا کردن کلاسهای خوانندگی پاپ است تا بتواند خوانندهای مشهور شود. او هم شهرت را نه در نواختن موسیقی سرزمین مادریاش بلکه در نواختن موسیقی بیگانه یافته است؛ دلیل هم روشن است؛ در شهر او یعنی بم به نوازنده سورنا 80 هزار تومان و به نوازنده ارگ، 400 هزار تومان بابت هر اجرا داده میشود.
دیگر کسی عاشیقها را به جشن عروسی دعوت نمیکند. ارگ و گیتار جای داستانهای عاشیقها را گرفتهاست. برای مردم دیگر عاشیقها پیر شدهاند و مد روز نیستند. مد روز چیزی است که چندان با عرف رسمی تطبیق ندارد. آن طور که خبرگزاری میراث فرهنگی نوشته است پروین غلامشاهی، یکی از خوانندگان گروه امید بم نزدیک به 9 سال است که در چادر زندگی میکند و مخارج زندگیاش را مردم و اهل محل تأمین میکنند. او در جشنواره موسیقی نواحی چنان نواهای عروسی بم را زنده کرد که انگار نه انگار کودکان او در زلزله بم از دست رفتهاند و کمر او را هم آوار و هم مرگ کودکانش خرد کردهاست. نگرانکننده است اگرعیسی پور نوازنده کودک نقارهنواز که میتوانست استعداد جشنواره امسال باشد، به دست فراموشی سپرده شود تا شاید جشنوارهای دیگر برپا شود و او چند روزی مورد توجه قرار بگیرد.
خیلی دردناکتر است که ماشاءالله بامری، یکی از بزرگترین خوانندگان، نوازندگان و مقامدانهای منطقه سیستان و بلوچستان نگران هزینههای درمان خود باشد. آن طور که فواد توحیدی، دبیر تخصصی هفتمین جشنواره موسیقی نواحی کرمان و پژوهشگر موسیقی نواحی از وضعیت نامناسب مالی این هنرمند به فارس بگوید: جای تأسف است که چنین هنرمندانی بدون داشتن وضعیت مالی مناسب زندگی خود را از طریق هنرشان که گاه مورد بیمهری هم واقع میشود، میگذرانند و در زمان بیماری نیز با کمترین امکانات تحت درمان قرار میگیرند. طنز تلخ این قضیه در این است که از بامری در هفتمین جشنواره موسیقی نواحی بهعنوان بزرگترین پژوهشگر موسیقی سیستان و بلوچستان تقدیر شده بود. پای صحبت هنرمندان بومی که بنشینید، آنها میگویند که زندگیشان در هجوم گیتار، ارگ و صداهای الکترونیک به دشواری میگذرد.
گفتن این موارد هیچچیزی از ارزش جشنواره موسیقی نواحی و برگزاری آن کم نمیکند اما این نکته را یادآوری میکند که حمایت از این گروهها که موسیقی سرزمین مادری را حفظ کردهاند برعهده مسئولان است. حمایت هم نه در مبارزه با موسیقی غربی بلکه در ایجاد فضای مناسب برای کار هنرمندان موسیقی نواحی معنی مییابد.
باید پذیرفت وظیفه جشنواره کشف استعدادهای تازه در هنر است، حمایت هم وظیفه مسئولان است. هرچند که هفتمین جشنواره موسیقی نواحی تمام قابلیتهای موسیقی نواحی ایران نبود، اما اگر مسئولان بتوانند از همین چند استعداد و هنرمند حمایت کنند، جای تشکر ویژه دارد.
حمید شاهآبادی، معاون هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از ابتدای مدیریت خود از حمایت از موسیقی نواحی بارها سخن گفتهاست؛ حمایتی که شامل راهاندازی مجدد جشنواره نواحی پس از یک دوره نسبتا طولانی شد. با این حال این نوع موسیقی نیاز به حمایت بیشتری دارد. آن طور که او وعده داده است امسال یک آلبوم از موسیقی نواحی ویژه هر منطقه با حمایت ارشاد و انجمن موسیقی همان منطقه منتشر میشود. نیازی به توضیح نیست که یک آلبوم ظرفیت کل موسیقی نواحی ایران نیست. اما باید همین را به فال نیک گرفت خصوصا اینکه جشنواره اعلام کردهاست که کتاب و آلبومهایی را پس از جشنواره موسیقی نواحی مکتوب و منتشر میکند.
باید امیدوار بود که وعده معاون هنری وکمک شهرداری برای تأسیس مکانهایی بهعنوان پاتوق موسیقی مقامی شکل بگیرد تا هم دانش موسیقی هنرمندان به نسل جدید انتقال یابد و هم محل درآمدی برای هنرمندان این خطه باشد، تا دیگر هنرمندان موسیقی نواحی در جست وجوی یادگیری گیتار و ارگ برنیایند و بدانند که این آواهای سرزمین مادری هنوز هم مخاطب دارد.